آتنای فاحشه و مدیری از بچگی داشتن منو میزدن اونم توی هوا ولی من نمیدونستم و احساس خستگی میکردم و هر روز برام فیلم بازی میکردن و فیلم درست میکنن و الا تو این چند سال اخیر یک سری حملات فوق پیشرفته روم اجرا شده که مغز و قلبم در دو ثانیه ایست میکنه و اینطوری دارن منو با چند صد نفر دم دستی و چند صد هزار نفر دم فکری میکشن اونم توی هوا . همشون هم زناکارن و به مدیری کثیف جنایت کار کمک میکنن این حروم خورای عوضی قصد حذف من ابتدا از جامعه و سپس از خانواده و کور و زندگی کردن و الان سعی دارن تو هوا سکته ام بدن یا ازی راهه دیگه بکشنم .
من توی هر چیزی تمرکز میکنم و دست به هر کاری میزنم این حروم زادههای سر و کلمون پیدا میشه و آسمان سنگهارو میریزن سرم و میکشنم و این آتنا کثیف فکر بیشتر وقتا اوله اون روز ننه گفت من اگر طوریم شد بدون به خاطر دعوای با آتنا بوده باید میرفتم سیاه و کبودش میکردم سیاه سولهی موش صحرایی رو که الان گوه خوریهاشون به مرحله اجرا نرسونه و در مورد هر کار و برنامه و هدف من مانع تراشی نکنه و جلوی پرستش من یا جلوی گناه من یا جلوی زندگی و نفس کشیدنه منو نگیره این شمالیها گاریچی چی میگن که همش با آتنا خوبن و هر کی از راه رسید باهاش دوست شد و با کمال بی شرمیو بی آبرویی و بی حیایی دست رو من بلند کرد بخوای علی قسم به تعداد ضربات و نیاتی که داشتید پس میزنم یعنی تلافی میکنم و علاوه بر اون تجاوز درست مثل شما.
ننه بابا نداری آتنا . ؟ جمعت کنن .؟